داستان مرگ دانش آموزان مشهدی واقعا ناراحت کننده بود . انچه در زیر می اید  نوشته های یکی از دوستان صمیمی کشته شدگان این حادثه تلخ است .

من پارسال دبیرستان حضرت مریم بودم الآن هم بیشتر دوستام همون مدرسه هستن. خواهر دوستم هم همون مدرسه درس میخونه و منطور از مریم دبیرستان حضرت مریمه.

از اول سال بهمون گفتن که میخوایم ببریمتون راهیان نور(شلمچه).
از ۲۵ نفر کلاسمون ۱۴ نفر ثبت نام کردن و جمعه راه افتادن.

دیروز دوستم اس داد:سلام خوبی؟ خبر نمیگیری؟؟؟
جواب دادم ممنون شما خوبین؟؟؟
گفت:نه بابا چه خوبی؟؟؟اتوبوس مدریه خواهرم اینا تصادف کرده ۳ نفر هم مردن.
از دیروز تا امروز صبح حالم خیلی بد بود.چند بار به خودم گفتم فردا زنگ میزنم به فاطمه کفشچین و جریان رو ازش میپرسم.دیشب فهمیدم که بچه های رشته ریاضی همه رفتن و چند تا هم از انسانی ها بودن.
امروز صبح تا مدرسه همش میدویدم.میدونستم معاونا خبر دارن.
اینقدر تند به سمت دفتر رفتم که نفهمیدم چه طور به در دفتر رسیدم.
دفتر خیلی شلوغ بود.
یکی از دبیرا (خانوم رستگار) که هم به مدرسه ما درس میده هم به دبیرستان مریم هم تو دفتر بود.
بلند گفتم:شما هم از مریم خبر دارین؟
خانوم رستگار گفت:آره دخترم.
ـــــ:سه نفر بودن؟
ـــــ:نه ۲ نفر بودن یکیشون گم شده بوده واسه همین فکر میکردن مرده ولی خدارو شکر پیدا شده و بیهوش بوده حالا هم بستری و شرایط روحی خوبی نداره و همش جیغ میزنه.
ـــــ:کی مرده؟؟؟
ـــــ:تو بچه ها رو میشناسی؟؟؟
ـــــ:آره.حالا بگین کی مرده.
ـــــ:کفشچین و ...
ـــــ:وااااااااااااااای نه کفشچین؟؟؟

از دفتر اومدم بیرون.فقط گریه میکردم.هنوز صداش تو گوشم بود.
گریه نکنم چیکار کنم؟دوستم فوت کرده.دیگه دلم نمیخواد برم مریم و کفشچین نباشه.
همه بهم میگن فاتحه بخون اما نمیتونم.دلم نمیاد.به خودم میگم فاتحه مال مرده هاس.کفشچین که نمرده.
خیلی دختر ماهی بود.باحجاب بود. درس خون بود چارسال شاگرد اول شد.به قول بچه ها سنگ صبور بود.هر وقت یکی دلش میگرفت پیش اون میرفت و با اون درد دل میکرد.
چرا آموزش و پرورش رسیدگی نمیکنه؟؟؟
چرا همچین راننده هایی میذاره که با سرعت بالا برن که بعد نتونن ترمز بگیرن و دوست من اینطوری بشه؟؟؟
هر سال که گروهی این اردوی راهیان .... رو میرن چند نفر شهید میشن.این براشون درس عبرت نشده که دوباره امسال هم دارن میبرن؟؟؟نمیتونن با قطار ببرن بچه ها رو؟؟؟یا حداقل یه اتوبوس سالم با یه راننده ی مطمئن بذارن؟؟؟؟
از بچه ها یکی کتفش شکسته،یکی گردنش و یکی هم قطع نخا شده.معاون هم که باردار بوده بچش میمیره،یک دست ویک پا میشکنه و بدنش هم میسوزه.از بقیه خبر ندارم فقط میدونم حالشون خوب نیست چند تا رو هم اجازه ندادن از بیمارستان بیان و فعلا همون جان.
فاطمه الآن با هواپیما رسیده مشهد.ولی چه رسیدنی؟؟؟