هفته انجمن اولیا و مربیان شب قدر مدارس

  رسول پاپایی / خبر انلاین / 27 مهر 92


اخرین هفته ماه مهر مهم ترین هفته برای مدیران مدارس محسوب می شود . این هفته را شاید بتوان "شب قدر" مدرسه ها ی ایرانی هم نام نهاد . در این هفته است که مدیران مدرسه ها تصمیم می گیرند ، با فرستادن نامه‌ به خانه‌های بچه‌ها، "پیوند اولیا و مربیان" را جشن بگیرند، وازپدر ومادرها دعوت می‌کنند تا در جلسه انجمن اولیا و مربیان مدرسه ی فرزندشان شرکت کنند و با اعلام حضور وغیاب ، تلاش می کنند بچه ها را به اعمال فشار بر پدر ومادر ها وادار نمایند تا هرچه بیشتر اولیا گریزان از این گونه اجتماعات را برای یکبار هم که شده ، به حیاط پر از هیاهوی مدرسه بکشانند.

 سال 46" انجمن ملی اولیا و مربیان" ایران در مهر ماه تاسیس شد،هدف هم این بود که ، هر کسی به تعلیم و تربیت عمومی کودکان و نوجوانان علاقه دارد داوطلبانه به این انجمن ها بیاید و برای بهبود شرایط کمی و کیفی مدرسه ها وآموزش و پرورش با دیگران همفکری و همکاری نماید و همگی با هم ، مدیر ان مدارس و معلمان را در بهتر شدن مدرسه ها یاری کنند . منتخبان پدر و مادر‌های دانش‌آموزان، مدیر مدرسه، یکی از معاونان، مربی پرورشی و نماینده معلم‌ها ترکیب انجمن های اولیا ومربیان را تشکیل می دهد .این انجمن ها در ساختار مدارس جایگاه تعریف شده دارند و رکنی از ارکان شوراهای مدرسه محسوب می‌شوند. بیشترین نقش این انجمن‌ها در «همفکری» و «همکاری» با مدیران مدارس جهت تسهیل و تقویت هماهنگی و همسویی تربیتی و آموزشی بین خانه و مدرسه، «مشارکت» در برگزاری کلاس‌های فوق برنامه، اردوها، چگونگی تشویق دانش‌آموزان و جلب مشارکت اولیا تعریف شده است. نقش «نظارتی» و «تصمیم‌گیری» ، در این انجمن‌ها بسیار کمرنگ ترسیم شده و منحصر به تصمیم‌گیری برای جلسه‌های آموزش خانواده، چگونگی اخذ کمک‌های مردمی و نحوه هزینه کمک‌ها وسرانه دانش‌آموزی است.

 علی رغم وجود تشکیلات عریض و طویل اداری و حذف ادغام های ساختاری ، اثرگذاری و کارکرد انجمن‌های اولیا و مربیان با اهداف و فلسفه وجودی مرام‌نامه مهر 46 هنوز فاصله زیادی دارد . پدر و مادر ها یی که در این جلسات شرکت می کنند وقتی مشاهده می نمایند ، جلسات انجمن اولیا و مربیان به‌جای اینکه فرصتی باشد ، برای تبادل‌ "نظر" و "گفت‌وگو" درباره آموزش و تربیت فرزندان و آسیب‌هایی که سلامت روحی و روانی و آموزشی بچه‌ها را تهدید می‌کند، تبدیل به جلساتی برای سخنرانی‌های تکراری و خسته‌کننده شده، رغبتی برای حضور جدی و اثربخش در ان نشان نمی دهند . انها متوجه شده اند که رویه غالب حاکم بر این جلسات این است که ،مدیرابتدا مشکلات مدرسه فرزندشان را مطرح می‌کند . کم کم از دشواری پرداخت قبض گاز و آب حرف می زند ، و آرام آرام و با ظرافتی که به قبای وکیل و وزیر برنخورد ، از ناچیز بودن سرانه دانش اموزی و یا پرداخت نشدنش حرف می زند . و خلاصه این که ،با زبان بی‌زبانی هدف غایی از تشکیل انجمن‌های اولیا و مربیان ومراد از مشارکت را جذب کمک‌های مالی معرفی می‌کند.

 ان سوی این گفته های سوزناک وسنتی مدیران مدارس ، پدر ومادر ها ، با آگاهی از تاکید قانون اساسی بر رایگان بودن تحصیل ، با اشاره به مصاحبه های متوالی وزیر و معاونانش در ایام ثبت نام مبنی بر ممنوعیت پول گرفتن ، توقع دارند مدیران مدارس کمتر به بهانه‌های مختلف از آنان کمک مالی بخواهند . اغلب انها هم با مرور این تاکید قانون و ان مصاحبه های شعاری ، چشمانشان را به این واقعیت ها که مدرسه داری هزینه دارد، سیستم گرمایش و سرمایش دارد، گچ و کاغذ و جوهر و ملزومات دارد، وسرانه‌های آموزشی و پرورشی مدارس ناچیز است و مدیر مدرسه با حقوق ناچیزش نمی تواند به تنهایی گره از تنگناهای مالی مدرسه فرزندشان بردارد، می بندند .

 

از طرفی آموزش و پرورش، به هنگام ثبت نام اجازه دریافت پول را به مدیران را نمی‌دهد اما طی سال تحصیلی مدیر مدرسه با رها کردن سایر کارکرد های "مشارکت "از انجمن اولیا و مربیان می خواهد، به هر حیلتی که شده در دل پدر ومادر‌ها نفوذ کرده و پول‌های نگرفته به هنگام ثبت نام را از آنان بخواهد.

 بدون تعارف باید گفت: انجمن‌های اولیا و مربیان از نقش اصلی خود یعنی ،تامین" مشارکت" همه‌جانبه اولیا در" اداره ی" مدرسه دور مانده ،و عملا تبدیل به بازوی اجرایی مدیر مدرسه برای پول گرفتن از والدین دانش‌آموزان شده است . به گونه ای که می توان گفت منحصر شدن مفهوم "مشارکت" به پول گرفتن ،انجمن ها ی اولیا و مربیان را هم مانند ،شورای دانش‌آموزی و شورای معلمان، به نهادی دنباله روی مدیر مدرسه و ساختار بوروکراسی و انجمنی برای "توجیه" تصمیماتش تبدیل کرده است. این در حالی است که در تعریف مشارکت گفته شده : مشارکت یک عمل اجتماعی است ، امری درونی ، داوطلبانه ، اگاهانه ، و بر اساس علاقه های فردی است . گفته می شود برای "اثر بخش بودن" مشارکت ابتدا باید احساس "نیاز" به "مشارکت" در افراد به وجود بیاید . مشارکت با دستور العمل و وضع مقرارت تبدیل به یک همکاری فعال و اثر بخش نمی شود . امروز، نسخه ای که آموزش و پرورش، برای انجمن های اولیا ومربیان وجلب مشارکتشان پیچیده ، شیوه نامه هایی "دستوری " و ائین نامه هایی "خشک و مدیر محور" است.این نگاه دستوری و ایین نامه ای ،در کنار ضعف دانش و بینش "مدیران مدارس" در مورد نهاد‌های مدنی موجب شده ،مفهوم مشارکت در آموزش و پرورش و نزد مدیران آموزش و پرورش حتی ،تبدیل به "کمک مالی" شود و مشورت های فکری و تخصصی مردم و اولیا محلی از اعراب نداشته باشند.

 این نوع نگاه به مفهوم مشارکت ،موجب شده پدر و مادر ها و علاقمندان به اموزش و پرورش ،عطای حضور در جلسات انجمن واولیا را به لقایش ببخشند . مدیران مدارس هم بیش از انکه با خلاقیت به دنبال ایجاد" تحول "و"تغیی" در مدرسه هاباشند تنها مراقب هستند تا از طرف ادارات بر انها ایرادی وارد نشود . 

خوشبختانه ، در سند تحول هم در "بیانیه ارزش ها" و هم در بخش "راهبرد های کلان "و هم در بخش "راهکار ها "بار ها بر به بازی گرفتن خانه و خانواده برای ایفای نقش "اثربخش" در نظام تعلیم و ترییت تاکیدشده است .شاید خوشایند مسولان آموزش و پرورش به ویژه معاون وزیر درسازمان مدارس غیر دولتی و مشارکت های مردمی و خانواده نباشد که بگویم ، امروزه علی رغم همه ی امار و ارقام وسخنان تبلیغاتی ،خبری از مشارکت گسترده و با نشاط مردم و نقش افرینی واقعی انها در نهاد‌هایی مانند انجمن اولیا و مربیان نیست . برای پاک کردن این نگاه که انجمن اولیا ومربیان و هفته مشارکت ،بهانه هایی برای پول گرفتن از اولیا هستند، باید طرحی نو در انداخت وبا کمک نهاد هایی مانند صدا وسیماو...ابتداآگاهی و دانایی مردم و مدیران مدارس را از نقش و تاثیر «نهادهای مدنی»بالا برد. سپس با عنایت به سند تحول به دنبال راهکار هایی برای" اثر بخشی واقعی" نهاد های تعریف شده در مدارس مانند شورای دانش اموزی ، شورای دبیران و انجمن اولیا و مربیان بود تا معلم ، دانش آموز و پدر ومادر ها هر چه بیشتر بتوانند در ساحت مدرسه به ارائه طرح وایده و نظر بپردازند .

http://khabaronline.ir/detail/318439/society/education

ایرانی ها تاجیک ها افغانی ها شاد نیستند !

دومین گزارش وضعیت شادی در بین  مردم 156کشور جهان در سال2013 اعلام شده است . سابقه این اندیشه به سخنرانی جیگ مه سنگیه وانگچوک، پادشاه سابق بوتان باز می‌گردد که در سخنانی در سال ١٩٧٢، مفهوم "اقتصاد شادی" را مطرح کرد. هدف از اجرای طرح‌هایی مانند" گزارش جهانی شادی" تلاش برای یافتن راه‌هایی است که علاوه بر بهبود شرایط اقتصادی، عوامل دیگر موثر بر احساس رضامندی مردم را نیز مورد توجه قرار دهد و راهکارهایی را برای افزایش رفاه مادی و روحی به دست آورد.  این گزارش با حمایت دبیر کل ملل و به سفارش شبکه راه حل های توسعه پایدار سازمان ملل و توسط تیمی از پزوهشگران امریکایی کانادایی و بریتانیایی صورت گرفته است .در تهیه این گزارش، کارشناسان و محققان برجسته در زمینه‌هایی مانند اقتصاد، روانشناسی، آمار و تحلیل داده‌های آماری مشارکت داشته‌اند و هدف اصلی از تدوین آن، سنجیدن احساس رفاه مردم در کشورهای مختلف بوده است. در این گزارش، احساس شادی شهروندان با ارقام بین صفر و ١٠ مشخص شده و بر این اساس، یکصد و پنجاه و شش کشور جهان رده بندی شده‌اند


*بر اساس این گزارش:

مردم ایران از لحاظ احساس شادی نسبت به شرایط خود، در میان مردم ١٥٦ کشور مورد بررسی، در رده ١١٥ قرار می‌گیرند که یک رده از جیبوتی پائین‌تر و یک رده از جمهوری آذربایجان بالاتر است. این گزارش  می افزاید:

*مردم کشورهای مرفه‌تر بیش از اهالی کشورهای فقیر از زندگی خود راضی هستند و احساس شادی می‌کنند.

 *درآمد سرانه بالاتر لزوما به معنی احساس شادی بیشتر نیست. مثلا، مردم مکزیک که درآمد سرانه‌ای به مراتب کمتر از ایالات متحده دارند، خوشحال‌تر از آمریکاییان هستند.

*میزان برخورداری از امنیت، آزادی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و روند بهبودی شرایط اقتصادی هم بر درجه شادی مردم و رضایت از شرایط زندگی‌شان تاثیر مثبت دارد.

*اهالی کشورهای منطقه اسکاندیناوی بیش از کشورهای دیگر احساس شادی می‌کنند و در مقابل، شهروندان چند کشور کمتر توسعه یافته آفریقایی کمترین میزان خرسندی را از زندگی خود دارند.

*رابطه ثروت و خوشبختی

کشور دانمارک با شاخص ٧.٦٩٣ (هفت ممیز ششصد و نود و سه هزارم) در راس جدول قرار دارد و کشورهای نروژ، سوئیس، هلند، سوئد و کانادا، فنلاند، اتریش، ایسلند و استرالیا رده‌های دوم تا رده دهم را در اختیار گرفته‌اند. البته همه این کشورها در رده‌های بالای جدول جهانی درآمد سرانه هستند اما رده‌بندی آنها در این دو جدول یکسان نیست.

به عنوان مثال، مردم کشور لوکزامبورگ که در سال‌های اخیر از بالاترین درآمد سرانه در جهان برخوردار بوده‌اند در جدول رده‌بندی جهانی شادی تنها در رده ١٩ قرار می‌گیرند و مردم قطر، که پس از لوکزامبورک ثروتمندترین مردم جهان هستند، از رده ٢٧ بالاتر نمی‌روند.امارات متحده عربی در رده ١٤، مکزیک در رده ١٦ و ایالات متحده در رده ١٧ قرار گرفته‌اند.

در رده های پائین‌تر می‌توان از بریتانیا (رده ٢٢)، عمان (٢٣)، فرانسه (٢٥)، کویت (٣٢) اسپانیا (٣٨) نام برد. همچنین قزاقستان رده ٥٧، روسیه رده ٦٨، لیبی رده ٧٨، بحرین رده ٧٩، پاکستان رده ٨١، عراق رده ١٠٥ و ساکنان سرزمین های فلسطینی رده ١١٣ را در اختیار دارند.

میزان شادی شهروندان تاجیکستان (رده ١٢٥) و مردم افغانستان (رده ١٤٣) از مردم ایران هم کمتر است در حالیکه مردم سوریه در رده ١٤٨ طبیعتا چندان از شرایط زندگی خود خوشنود نیستند.

مردم رواندا، بروندی، جمهوری آفریقای مرکزی، بنین و توگو، که همگی از کشورهای توسعه نیافته آفریقایی هستند، ناشادترین مردم جهان هستند و به ترتیب در رده های ١٥٢ تا ١٥٦ طبقه‌بندی شده‌اند.

هدف از اجرای طرح‌هایی مانند گزارش جهانی شادی تلاش برای یافتن راه‌هایی است که علاوه بر بهبود شرایط اقتصادی، عوامل دیگر موثر بر احساس رضامندی مردم را نیز مورد توجه قرار دهد و راهکارهایی را برای افزایش رفاه مادی و روحی به دست آورد. 

از12اردیبهشت تا روز جهانی معلم

رسول پاپایی / روزنامه بهار / شنبه 13مهر92


پنجم اکتبر هر سال در تقویم‌های جهانی، برابر با سیزدهم مهر در تقویم ایرانی، به‌عنوان روز معلم ثبت شده است. یونسکو در سال ۱۹۶۶ این روز را به‌عنوان گرامیداشت زنان و مردانی که با اراده قوی و دلی روشن، در سرتاسر جهان با وجود خشونت‌ها و منازعات و نا‌امنی، تلاش می‌کنند انگیزه آموختن را در جان بچه‌ها زنده و شعله‌های عشق به زندگی و بهتر زیستن را در دل‌شان شعله‌ور کنند، روز جهانی معلم نامیده است.
 روز جهانی معلم برای ملل مختلف این مهم را یادآوری می‌کند که فراموش نکنند، انسان امروزی با وجود رشد علوم مختلف و گسترش فناوری‌های نوین، همچنان وامدار انسان‌هایی است که افق‌هایی نو در برابر ذهن بچه‌ها می‌گشایند.

 این روز برای رهبران سیاسی جهان هم حاوی این پیام است که فراموش نکنند حق آموختن و برخورداری از آموزش از مصادیق حقوق شهروندی در سرتاسر جهان است. عمومی بودن این حق و رهایی‌اش از رنگ و‌ نژاد و عقیده، مسئولیت‌هایی را متوجه آنان می‌کند، تا در جهت گسترش آموزش‌وپرورش تلاش و کوشش کنند و برنامه‌هایی عملی برای دسترسی آسان شهروندان به آموزش تنظیم و نگاهی جامع و حمایتی قاطع، از معلمان کشور خود داشته باشند. 

خوشبختانه بعد از جهانی شدن روز معلم، بسیاری از کشور‌ها، در اندیشه گسترش مدارس کشور‌های خود برآمد‌ه‌اند و اقدامات حمایتی را برای معلمان به‌کار گرفته‌اند، اما هنوز در بسیاری از کشور‌ها مانند افغانستان، عراق، سوریه و... اقدامات خشونت‌آمیز، جنگ، منازعات، افراطی‌گری مذهبی و بحران‌ها ی سیاسی، معلمان و دانش‌آموزان را از داشتن یک نظام آموزشی کارآمد محروم کرده است.

 ایرینا بوکوآ مدیرکل «یونسکو»، گی ریدر مدیرکل «سازمان بین‌المللی کار»، آنتونی لیک مدیر اجرایی «یونیسف»، هلن کرک سرپرست «برنامه توسعه ملل متحد» وفرد ون لی ون دبیرکل «سازمان بین‌المللی آموزش»، در پیام مشترک‌شان به مناسبت روز جهانی معلم می‌گو‌یند: «برای ایجاد صلح دائم و توسعه پایدار، هیچ مبنایی قوی‌تری از آموزش کیفی که توسط معلمان کاملا آموزش دیده، به خوبی ارج نهاده شده و حمایت شده و با انگیزه ارائه می‌شود، نیست. تا وقتی که از عهده چالش تعیین «بهترین معلم» ممکن در هر کلاس برنیاییم، وضعیت آموزش نسل‌های آینده مشخص نخواهد بود. در حالی که هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین یک «معلم خوب» شود. جهان امروز برای محو بی‌سوادی و گسترش آموزش‌های عمومی با کمبود «معلم» مواجه است. در حال حاضر ۵۷میلیون کودک در سن تحصیل در مقطع ابتدایی در سراسر جهان از رفتن به مدرسه محروم هستند و برای تحقق آموزش ابتدایی برای همه تا سال ۲۰۱۵، استخدام حدود 5/24‌میلیون معلم در سطح جهان ضروری است. ۴۹‌درصد از این کودکان هرگز وارد مدرسه نخواهند شد، ۲۸‌درصد از آنان نیز دیر‌تر از موعد معمول، تحصیل را آغاز خواهند کرد که ۵۴‌درصد از این کودکان را دختران تشکیل می‌دهند. دغدغه دیگری که به همین اندازه حائز اهمیت است، تعداد پایین حدود نصف این کودکان در مدرسه مشغول به تحصیلند. بحران دسترسی به آموزش و یادگیری باید خیلی سریع مورد توجه قرار گیرد.» آنان در این بیانیه می‌گویند: «معلمان راه‌حل اصلی بحران یادگیری‌اند.» آن‌ها تاکید می‌کنند تعهد دولت‌ها به اقداماتی مانند، حمایت همه‌جانبه از معلمان، بهبود شرایط زندگی معلم‌ها، تشویق به خدمت در مناطق دورافتاده، برقراری قوانین حداقل دستمزد، الگوی پیشرفت زندگی، حمایت از معلمان زن در مناطق دورافتاده،...حمایت معلمان از یکدیگر، اعطای جوایز و تشویق برای پیشرفت در شغل معلمی، ارتقای برنامه‌های تربیت معلم، آگاه‌سازی عمومی، آموزش رایگان، تضمین‌کننده برابری و کیفیت است و باعث ایجاد تفاوت واقعی در نتایج یادگیری خواهد بود.

 در این میان معلمان ایرانی، تنها معلمانی هستند که بخت یارشان شده و دو روز معلم دارند؛ یکی در نیمه اول اردیبهشت هرسال که در تقویم ملی روز معلم است و دیگری روز ۱۳ مهر که روز جهانی معلم است که اثری از آن در تقویم و مراسم‌ها و سخنان دولتی نیست. تنها وزیر آموزش‌وپرورشی که به‌صورت رسمی «روز جهانی معلم» را به معلمان ایرانی تبریک گفته حاجی بوده است. از آن روز به بعد این روز جهانی در سکوت مسئولان رسمی آمده و رفته است. گروهی از معلمان گلایه و انتقاد دارند که چرا مسئولان آموزش‌وپرورش نسبت به این روز سکوت کرده‌اند؟

 به‌نظر من معلمان ایرانی به‌خاطر این سکوت و بی‌تفاوتی مسئولان، چیزی را از دست نداده‌اند. زیرا تا امروز، روز‌های معلم تقویم ایرانی هم نتوانسته‌اند، در بین معلمان هویت این شغل را پررنگ و در آن‌ها هیجان و شوق، جهت تغییر و تحولی در بهتر شدن حرفه معلمی ایجاد کنند. این‌که مسئولان  آموزش‌وپرورش و دولت تصمیم بگیرند در روز جهانی معلم هم از منزلت معلم سخنان رویایی و اغراق‌آمیز بگویند و نتوانند گرهی از مشکلات سنتی آنان باز کنند بیشتر از قبل معلمان را خالی از انگیزه می‌کند و بر سرخوردگی حرف‌هایشان تنها افزوده می‌شود. گرامیداشت روز‌های معلم چه ملی و چه جهانی زمانی می‌تواند برای معلمان شوق‌انگیز باشد که در پشت آن گام‌هایی عملی جهت بهبود شرایط معلمی، نو شدن روش‌های تدریس و تقویت حرکت به سمت مشارکت دادن معلمان در تصمیم‌گیری و کاستن از دغدغه‌های زندگی، شغلی و اجتماعی‌شان باشد

فانی با حذف پرورشی موافق است ؟

روزنامه اعتماد/چهارشنبه /10 مهر

رسول پاپایی*

گاه گزينه‌هاي پيشنهادي براي وزارت آموزش و پرورش، همواره براي وزير شدن يا نشدن آنها يك عامل   مهم به شمار رفته است. يكي از حاشيه ‌برانگيزترين تصميمات صورت گرفته در «حوزه پرورشي» توسط حاجي در دولت اصلاحات رخ داد، آنجا كه طرح «تلفيق آموزش و پرورش» به تعبير حاجي و «حذف پرورشي» به تعبير مخالفان اجرايي شد. آن روز، قرار شد، مسائل پرورشي به جاي اينكه تنها توسط يك مربي پرورشي پيگيري و صورت بگيرد، با تمام اعضا و جوارح مدرسه اعم از معلم و مدير و مربي پرورشي، پيوند بخورد و از همه ظرفيت‌ها و پتانسيل‌ها، به سود پرورشي استفاده شود. آن روز‌ها، به تعبير حاجي وزير سابق آموزش و پرورش «خيلي‌ها نقد كردند، خيلي‌ها هم از موضع سياسي، با اين موضوع برخورد كردند، تظاهرات راه انداختند و به جاي استدلال و منطق به اعمال قدرت و زور متوسل شدند.» و سرانجام طرح را متوقف كردند. شايد براي كساني كه آموزش و پرورش و مسائل آن را دنبال مي‌كنند خالي از لطف نباشد كه بدانند «فاني» به عنوان مديري كه با «سياست» ميانه خوبي ندارد و طرفدارانش مدعي هستند نگاه علمي به مسائل آموزش و پرورش دارد، درباره آن طرح و امور پرورشي به‌طور كلي چگونه فكر مي‌كند. آگاهي از ديدگاه فاني در اين خصوص علاقه‌مندان به مسائل آموزش و پرورش را، بيشتر با انديشه‌هاي مديري محتاط و كم حرف آشنا مي‌كند: فاني، با اصل طرح مخالفتي نشان نمي‌دهد و آن را براي آموزش و پرورش، مضر تشخيص نمي‌دهد اما ايراد‌هايي را متوجه، عدم زمينه‌سازي و تبيين هدف‌ها از اجراي اين طرح براي بدنه جامعه و شتابزدگي براي اجراي آن مي‌داند و به صراحت مخالفت‌ها و برداشت‌هاي صورت گرفته را غيركارشناسي و سياسي مي‌داند فاني با وجود همه مخالف‌هايي كه به عنوان دلسوزي براي حذف معاونت پرورشي صورت گرفت، تصميم جنجالي وزير آموزش و پرورش در دوره اصلاحات را اقدامي در راستاي حذف معاونت پرورشي ندانسته و مي‌گويد: «من معتقدم در زمان آقاي حاجي معاونت پرورشي حذف نشد. چون هيچ گونه تغييري در ساختار و تشكيلات معاونت پرورشي ايجاد نشد، در مدارس مربي پرورشي و در استان كماكان معاونت پرورشي داشتيم، فقط در وزارتخانه در راس برنامه‌ريزي دو معاونت آموزشي و پرورشي يكي شدند. كه به دليل فشار‌هاي سياسي كه در جامعه صورت گرفت و بزرگان وارد اين قضيه شدند ناتمام ماند. شايد دو معاونت آموزش (نظري و مهارتي - عمومي) در كنار هم و دست در دست هم مي‌توانستند موفق شوند» اكنون بايد ديد حال كه او خود را در يك قدمي وزير شدن مي‌بيند، نگاهش به «امور تربيتي و پرورشي»، چگونه است و برنامه‌هايش براي حل مشكلات و اجرايي كردن مطالبات رييس‌جمهور مبني بر، آموزش نقادي و قانون‌مداري و دانستن حقوق و گفت‌وگو به بچه‌ها مبتني بر كدام «رويكرد و نگاه» خواهد بود؟ براي گرفتن پاسخ اين پرسش‌ها بايد تا زمان معرفي سرپرست آموزش و پرورش به مجلس صبر كنيم آنجا كه يكي از چالشي‌ترين پرسش‌ها از او، برنامه و ساز و كار و نوع نگاهش به امور تربيتي و پرورشي از طرف             نمايندگاني خواهد بود كه به تعبير نوبخت «يوسف دولت» را خريدار نشدند.

 

معلمان ممنوع التدریس به کلاس برمی گردنند!

مصاحبه اختصاصی من و خانم محمدی با اقای دکترفانی :

روز نامه بهار / چهارشنبه 10مهر 92



وزیر می‌شوید؟
بله.
صدرصد؟
صددرصد.
یعنی فکر نمی‌کنید مانند آقای نجفی حاشیه سیاسی‌ای برای شما در مجلس درست شود؟
من یک معلمم، حرف‌هایم را می‌زنم. حالا هر حاشیه‌ای می‌خواهد ایجاد شود، بشود.
هر اتفاقی بیفتد، من یک معلمم با تمام مختصاتش و هر اتفاقی بیفتد، وظیفه خودم را انجام می‌دهم. بقیه هم حرف خودشان را بزنند. در کل بعید می‌دانم حاشیه سیاسی‌ای برایم وجود داشته باشد و جو غالب مجلس را به نفع خودم می‌دانم.
دوره سرپرستی چطور گذشت؟ سخت بود؟
خب سرپرستی مدیریت خاص خودش را می‌طلبد. یعنی خود طراحی کردن مدیریت دوره سرپرستی، یک هنر است چون با همه سبک‌های مدیریتی شناخته شده متفاوت است، چون باید طوری کار کرد که امور جاری لطمه نبیند. یکی از این امور جاری برای ما بازگشایی مدارس بود که الحمدلله به وضع خوبی مدارس بازگشایی شد، ثانیا ما برای سال 93 خیلی وقت نداریم. یعنی اگر ما تا یک ماه دیگر برنامه‌های این سال را جمع نکنیم، سال 93 را هم از دست می‌دهیم چون این برنامه‌ها باید در بودجه بیاید، بعد هم برود مجلس و تصویب شود تا بتوانیم برای سال آینده آن را اجرا کنیم. بنابراین یک کار سنگین برنامه‌ریزی داریم درعین‌حال که به عنوان سرپرست، محدودیت‌هایی هم در کار داریم ولی در مجموع من احساس می‌کنم که در این دوره سرپرستی خوب عمل کردیم.
شما در دوران سرپرستی‌تان فقط دو معاون را عوض کردید. اگر وزیر هم شوید این موضوع ادامه پیدا می‌کند یا این یک سیاست کاری در زمان سرپرستی شما بود؟
ما بازگشایی مدارس را در پیش داشتیم و این ایجاب می‌کرد که ثباتی در مجموعه مدیریت آموزش‌وپرورش داشته باشیم. در این مدت ما تغییر در دو معاونت داشتیم. من قبلا هم گفته‌ام که کمیته انتصابات در آموزش‌وپرورش فعال است. ارزیابی مدیران فعلی در این کمیته با توجه به شاخص‌های تعیین شده مانند مشخصات معاونان و مدیران کلی ادامه دارد و وقتی ارزیابی‌مان به نتیجه برسد، افرادی که احساس می‌کنیم پایین‌تر از شاخص‌های دولت تدبیر و امید و آموزش‌وپرورش است، از آموزش‌وپرورش می‌روند.
به هرحال کار این کمیته طوری ارزیابی شده که در دوران وزارت احتمالی شما نتیجه را اعلام کند. درست است؟ یعنی شما در دوران سرپرستی اصراری بر تغییر مدیران و معاونان نداشتید؟
قاعدتا. اگر موردی باشد که اولویت داشته باشد در دوران سرپرستی هم به آن عمل می‌کنیم.
شما به عملکرد مسئولان وزارت آموزش‌وپرورش در دولت نهم و دهم انتقاد زیادی دارید. در حال حاضر کسانی در مقام معاونت و دیگر پست‌ها در وزارت هستند که در دولت قبلی تمام‌قد پشت طرح‌هایی که شما به آن‌ها انتقاد دارید، ایستاده بودند. حالا شما چطور می‌توانید هم به آن‌ها منتقد باشید و هم حضورشان را در وزارت بپذیرید؟
ممکن است ما با سن و سال بالا جای آن‌ها بگذاریم. من قبلا هم گفته‌ام که آن‌هایی که بدون بلیت سوار شده‌اند باید پیاده شوند. در این موضوع شک نکنید. آن‌هایی که بدون صلاحیت و طی مراحل لازم، پست‌هایی را اشغال کرده‌اند باید از اتوبوس پیاده شوند، اگر هم‌ پیاده نشوند، ما پیاده‌شان می‌کنیم.
خب الان به نظرتان چنددرصد از مسئولان فعلی آموزش‌وپرورش بدون بلیت وارد اتوبوس شده‌اند؟
اجازه بدهید تا یکی‌دوماه دیگر، این موضوع را از روی عملکرد ما متوجه شوید.

ادامه مصاحبه را در ادامه مطلب بخوانید

http://baharnewspaper.com/Page/Paper/92/07/10/9


ادامه نوشته

فانی وفرا تجربه

رسول پاپایی / دوشنبه 8 مهر / روزنامه آرمان

ثبت تجربه ها ی ایام مسئولیت ،دربین مسئولان ارشد کشور های توسعه یافته، امری عادی  است . انها دراین کتاب ها ، چگونگی  اتخاذ تصمیم ها ، راه روش اجرایی کردن تئوری ها رابیان می کنند تا دیگران ازانها درس بگیرند .

در ایران نوشته هایی از این نوع،  در بین مسئولان عادت نشده ،اما می توان برای آن نمونه هایی مانند ، "عبور از بحران"  هاشمی رفسنجانی ،  "برای تاریخ می‌گویم" اولین وزیر سپاه ، "اقای سفیر " محمد جواد ظریف را نام برد. از 64وزیری که به اموزش و پرورش امده اند، 11نفرشان بعد از انقلاب بوده است.تصمیم های هر یک اثراتی بر نظام اموزشی  داشته . وزیران آموزش و پرورش علاقه ای به نوشتن  خاطره و بیان چرایی تصمیماتشان  ندارند .  تنها سید رضا اکرمی که از سال 63تا 67وزیر آموزش و پرورش بوده ، کتاب خاطرات نوشته است .

  سرپرست اموزش و پرورش، که در یک قدمی  وزیر شدن  است ، از معدود کسانی است که تجربه ها و خاطرات خودرا در عرصه مدیریت آموزش و پرورش منتشر کرده است.  حضور طولانی او در اموزش و پرورش با عث شده تا معاونت و ریاست منطقه ، مدیرکلی، 14سال معاونت وزیر، 70روز سرپرستی وزارت آموزش و پرورش در کارنامه اش باشد.بخاطر این حضور طولانی اوقبل از وزیرشدن، در بسیاری ازپیشرفتها و ناکامی های آموزش و پرورش ،  سهم قابل توجهی دارد.

 "فرا تجربه "، عنوان خاطرات اومیباشد . این کتاب روایت گونه ای است از اتفاقات و تصمیماتی که در اموزش و پرورش ما در 30سال حضورفانی رخ داده است . کتاب بازبانی روائی به اتفاقاتی می پردازد که به نوعی گوینده در انها نقش دارد.  فانی در این کتاب ادعای نویسنده بودن ندارد، گروهی از دوستان "دیروز" و مدیران ارشد "امروزش" با اوگفتگو کرده اند و بعد ان را کتاب کرده اند بخشی از ان روایت گر تجربه های فانی در ایام پیش از پیروزی انقلاب و شروع جنگ  تحمیلی میباشد . جای عکس و بخش مستندات به وضوح در این کتاب خالی است .

دفتر اول این کتاب «از تولد تا خدمت در کردستان» نام دارد .  ان جا که در توضیح زندگی شخصی خود می گوید : "  سومین فرزند خانواده یک پدر تراشکار و مادر ی خانه دار که با خیاطی در خانه کمک خرج خانواده بوده است در چهار عباسی خاکی به دنیا امده است." سر پرست آموزش و پرورش از پدرش به عنوان مردی بسیار مومن و خداشناس یاد می کند و می گوید : "معلم کلاس اولم خانم بود . از کلاس دوم علاقمند بودم به کلاسی بروم که معلمش مرد باشد . شاید دلیل ان تعصبات دینی بود که به واسطه ی پدرم که بسیار مومن و متدین بود، در ماایجاده شده بود . "در همین دفتر، به چگونگی استخدام در آموزش و پرورش و خدمت در استان کردستان پرداخته است وبار ها از مظفر و اکرمی  وخوشنویسان و... نام می برد وبااشاره به این که فقط 25سال سن داشته است می گوید :"تا  قبل از سال 59 من  به صورت حق التدریس کارمی کردم . سال 59اقای مظفر رئیس ناحیه 7(منطقه 16 فعلی ) بود مهندس عزت الله عباسی معاون اموزشی و اقای عبادی معاون پرورشی بودند من هم در این منطقه به صورت حق التدریس تدریس می کردم ودر اداره با اقای عباسی کار می کردم بچه مسلمان های ناحیه 7 به آموزش و پرورش شهر تهران رفتند وبرای من یک ردیف استخدامی گرفتند .بعدها آقای مظفر معاون استان تهران شد و مهندس عباسی ریاست اداره شد و برای من حکم معاونت ناحیه 7 را صادر کردند  عباسی که به جبهه رفت  اقای خوشنویسان که مدیر کل شهر تهران بود برای من حکم سر پرستی زد  . استراتژی اصلی ما در منطقه 16 پاکسازی معلم ها ، اصلاح مدیریت ، آرام کردن فضای مدرسه ها ، جای گزینی معلمان مرد در مدارس دخترانه وتربیت جوانان برای جایگزینی خودمان بود ." او قبل از پذیرش مسئولیت در اموزش و پرورش کردستان به عنوان نماینده ویژه وزیر وقت به کردستان رفته و طی یک گزارش هشت صفحه ای محرمانه ، خواهان تلاش و برنامه ریزی برای" حاکمیت فرهنگی" د ر کردستان می شود . تجربه مدیریت در کردستان به او این درس را می دهد که اگر مدیران آموزش و پرورش، نسبت به اختصاصات" فرهنگی" ، "قومی "و"جغرافیایی" که در ان جا مسئولیت دارند نگاه عمیق داشته باشند و خودرا به طور مطلق اسیر ستاد ووزارت نکنند برای مدیریت بهتر انها مطلوب و مفید است.

 دفتر دوم کتاب«تجربیات ایام مدیریت و ورود به حوزه ستادی  » است . او ازآشنایی با "اکرمی" که تازگی ها اورا به عنوان مشاور عالی منصوب کرده به عنوان مقدمه ای برای تصدی "معاونت آموزشی" وزارت یاد می کند .  سال 64در حالی که پیشنهاد مدیر کلی شهر تهران را به دلیل بزرگ وسیاسی بودن تهران و ناسازگاری روحیه اش با سیاست رد می کند بلافاصله به وزیر پیشنهاد می دهد که بهتر است  " معاون وزیر" شود و می گوید :" شخصا پیشنهاد تصدی پست معاونت آموزش وزارت اموزش و پرورش را در شرایطی به وزیر وقت دادم که کمترین تجربه کارستادی نداشتم . " او هم چنین اشاره ای به  نقش پررنگ خود در مدیر کل شدن مظفر  می کند و می گوید: "روزی که اکرمی حکم معاونت اموزشی را برای من صادر کرد ، از من پرسید ند : شهر تهران را به چه کسی بدهیم؟ من اقای مظفر راپیشنهاد کردم ."  فانی در دوره ریاست جمهوری  خاتمی هم از گزینه ای احتمالی وزارت اموزش و پرورش بوده است و درباره ان می گوید : "سال 76وقتی ماجرای دوم خرداد و انتخاب  اقای خاتمی پیش آمد برای تشکیل کابینه ابتکار ی به خرج داد  و ستادی برای گزینش وزیران تاسیس کرد .این ستاد فرمی را برای اشخاص مورد نظر فرستادند تا پرکنند . این فرم با نامه ای به امضای اقای خاتمی و به این مضمون بود : یکی از کسانی که ما برای تصدی وزارت آموزش و پرورش در نظرداریم جنابعالی هستید .لطفا فرمرا پر کنید و برنامه هایتان را در ان بنویسید .یکی از این فرم ها را هم برای من فرستاده بودند . همان روز اقای مظفر به من تلفن کرد و گفتند که چنین فرمی برای او هم ارسال شده واز من خواستند در پرکردن فرم به او کمک کنم" . ان شب فانی وجمعی از دوستان برنامه مظفر را می نویسند و به این ترتیب بعد از مدیرکلی، مظفر وزیر شدنش را هم مدیون فانی می شود.  .  دریکی دو سال اخیر" تغییر بنیادین" رایج ترین کلمه در ادبیات مدیران آموزش و پرورش شده است و همه ی تلاش آموزش و پرورش ایجاد این تغییرشده است . فانی در این خصوص روایتی داردکه تکلیف این لغت را روشن میسازد: "اوایل پیروزی انقلاب اختلاف نظر در خصوص تغییر جزئیی یا کلی در نظام اموزشی بالا گرفته بود و کار به دخالت امام ره کشید و در یکی از سخنرانی هایشان گفتند : باید تغییر بنیادین در نظام آموزشی صورت گیرد و این لفظ  "تغییر بنیادین" از سخنرانی امام ره اخذ شد .    "

آخرین دفتر خاطرات مردی که می خواهد وزیر شود«آیینه راست نما»  نام گرفته است .  اودر این بخش مدعی است تلاش کرده تا واقع بینانه و به دور از ملاحظات سیاسی و اجتماعی ،هست و نیست و نقاط ضعف وقوت نظام اموزشی بی کم وکاست بیان کند، تا چراغی پیش روی برنامه‌ریزان و مسوولان کشور باشد. اگرفانی این روز ها به مجلس پیشنهاد شد و دیدید بخش بزرگی از برنامه هایش از این بخش  الهام گرفته شده خیلی تعجب نکنید .  فانی در این کتاب یک از وظایف اصلی وزیر آموزش و پرورش را تلاش برای عوض کردن نگاه مسئولان نظام به آموزش و پرورش می داند و در توضیح ان می گوید :

"هنوز وزارت آموزش و پرورش از نظر مسئولان یک وزارت خانه مصرفی ، هزینه بر و بودجه خور است .اما برابررسانه ها، آموزش و پرورش به نهاد ی که هیچ نهادی از ان مهم تر نیست تبدیل میشود اماهنگام تخصیص منابع آموزش و پرورش از لحاظ اهمیت دررتبه های اخر قرار می گیرد .تا زمانی که نگرش مسئولان و کسانی مانند رئیس جمهور ، مجلس ، دولت ...این است  اموزش و پرورش عوض نمی شود و هیچ اتفاق خاصی دراین حوزه رخ نخواهد داد. وقتی انها در پاسخ تلاش مسئول آموزش وپرورش برای دریافت اعتبار بیشتر می گویند : با این اعتبار می خواهید چه کنید ؟ این  نگرش  از دیدگاهی سرچشمه می گیرد که درضمیر گویندگان پنهان است و بیان نمی شود و لی همیشه دررای گیری ها برای تخصیص اعتبار به اموزش وپرورش خودرا نشان می دهد تغییر این نگرش یکی ازوظایف اصلی وزیر است ."

اوانتقادی بی رحمانه به  عملکرد نظام  آموزشی داشته و به برخی اقدامات نمایشی ان هم اشاره می کند و می گوید :

 "امروزه عقب ماندگی آموزش و پرورش ما حتی نسبت به کشور های حوزه خلیج فارس مشهود است . اموزش و پرورش ایران ، اموزش وپرورشی عقب افتاده است ، خروجی ما در مقایسه با بسیاری از کشور ها قابل دفاع نیست . فقط رتبه های کسب شده در المپیاد ها باعث شده که بسیاری تصور کنند وضع علمی کشور خوب است.در هر اموزش و پرورش با هر کیفیتی ،حداقل 10تا100دانش آموز پیدا می شوند که درالمپیاد ها بتوانند رتبه کسب کنند ".  اقتصاد مدارس و تنگاهای مالی و ناچیز بودن سرانه از مشکلات مدرسه های ایران است .سال هاست وزیر ان گرفتن وجه از اولیا را انکار و مدیران مدارس بر آن اصرار می ورزند .فانی این شیوه را موجب بی حیثیت شدن آموزش وپرورش دانسته ومی گوید:"اصل سی قانون اساسی  جمهوری اسلامی ایران تحصیل را رایگان تصریح کرده است . ازطرفی اموزش و پرورش بودجه لازم برای تامین هزنیه های لازم مدارس را دراختیار ندارد . نتیجه این شده که مدیران مدارس به شیوه های مختلف از مردم باید پول بگیرند تا بتوانند مدرسه را اداره کنند . این کار حیثیت آموزش و پرورش را زیر سوال می برد این تناقض باید به گونه ای حل شود . " مطالعه این کتاب برای نمایندگانی که ممکن است بخواهند چندروز دیگر به او رای بدهند ومنتقدانی که می خواهند اورا به نقد بکشند و حامیانش که می خواهند از او دفاع کنند مفید است و به همه در با کیفیت ترشدن هدفشان کمک می کند . 

 

برای اجرای طرح های رییس جمهور از NGO ها کمک بگیرید

مصاحبه با سایت انجمن حمایت از حقوق کودک در خصوص طرح های رئیس جمهور در مدرسه ها : 

اول مهرماه و همزمان با بازگشایی مدارس، حسن روحانی، رییس جمهوری ایران در سخنرانی خود از حقوق و وظایف دانش آموزان گفت و بر حق اعتراض از سوی دانش آموزان تاکید کرد. رسول پاپایی، معلم و کارشناس آموزشی، سخنان روحانی را سرآغازی برای شروع تغییر در آموزش و پرورش کشور می داند و در این باره به سایت انجمن حمایت از حقوق کودکان می گوید: در هشت سال گذشته آموزش و پرورش در تنگنا قرار گرفته بود و همیشه وظایف دانش آموزان به آنها یادآوری می شد و هیچگاه صحبت از حقوق آنها نبود.

 متن کمال را در سایت انجمن حمایت از حقوق کودک بخوانید

م مثل مهر


رسول پاپایی / روزنامه بهار /اول مهر 1392

اول م مثل مهر: مهر امسال هم مانند چند مهر گذشته دانش‌آموزان و معلمان در حالی در مدرسه‌ها حاضر می‌شوند که وزیر آموزش‌وپرورش معروف‌ترین چهره‌ای است که نامش در فهرست غایبان روز اول ثبت می‌شود؛ غیبتی که بیش از آن‌که تنها نشان از نبود وزیری در راس امور آموزش‌وپرورش باشد، نشانه‌ای از مظلومیت آموزش‌وپرورش و تفاوت جایگاهش در کلام و عمل از سوی مسئولان به‌خصوص نمایندگان ملت و مسئولان دولت است. به‌هرحال مهر است و برای آمدن و پخش کردن عطر مهربانی و گستراندن شوق به آموختن و روشن کردن چراغ دانایی در جای‌جای وطن منتظر اذن و اجازه و بودن و نبودن وزیر نمی‌ماند و کودکان و نوجوانان را با لباس فرم‌های رنگارنگ در پشت میزهای کلاس و پای تخته سیاه‌ها می‌نشاند. این یکی از بهترین اتفاق‌هایی است که ملت هر کشوری از رخ دادنش در سرزمین‌شان احساس رضایت و خرسندی می‌کنند و برای رسیدنش به همدیگر شادباش می‌گویند. 

دوم: ش مثل شین‌آباد، ا مثل امنیت

با خودم خیلی کلنجار رفتم که در اولین روز مهر از شادی و هیا‌هوی بچه‌ها و شوق آموختن بگویم، آیا از شین‌آبادی‌ها هم بگویم یا نه؟ وقتی به یادم آمد که سوز سرمای زمستان، درست مثل مهر بدون اجازه به مدرسه‌ها خواهد آمد و باز هم بچه‌ها برای گرم کردن انگشتان ریزنقش‌شان به بخاری کلاس‌ها پناه می‌برند، ترس تمام وجودم را فراگرفت و به یاد بچه‌های شین‌آباد افتادم که به جای دیدن خواب‌های شیرین روز اول مهر، این روزها هر شب کابوس می‌بینند و به جای انتظار شیرین بازگشایی مدرسه‌ها و پا نهادن در حیاط مدرسه، تغییر مسیر و رد نشدن از کنار مدرسه، اصلی‌ترین قول و قرار با پدر و مادر‌هایشان شده است. برای همین، تصمیم گرفتم، در آستانه مهر از شین‌آبادی‌ها هم بگویم تا تلنگری زده باشم که مدرسه‌هایمان را برای بچه‌ها ایمن کنیم، از سارینا و سیران بگویم، تا قبل از وقوع حادثه‌ای، سیستم‌های گرمایش و سرمایش کلاس‌های درس را استاندارد‌سازی کنیم.

از ۱۵آذر ۹۱ بگویم، تا مدیران و معلمان مدارس روستایی را با دستورالعمل ایمن‌سازی مدرسه‌ها توجیه کنیم و اردوهای برون‌شهری را تنها با استفاده از خطوط ریلی و وسایل نقلیه مطمئن و رانندگان بامهارت برگزار کنیم. از شین‌آبادی‌ها بگویم تا آموزش‌وپرورش قبل از نشاندن بچه‌های مردم در چهارهزار و ۷۰۰ کلاس درس جدید اول آن‌ها را از حضور هیولای بخاری‌های نفتی بی‌نیاز کند. از سیما و مینا و آرزو و شادی بگویم تا معاون عمرانی وزیر، به وعده‌اش مبنی بر خداحافظی کلاس‌های درس با بخاری‌های نفتی عمل کند.

از آمنه و مهناز و اسمعه و نادیا بگویم تا مجلس منتظر واقعه‌ای دیگر نماند و قبل از شروع فصل سرما، به صورت فوری اعتبارات مصوب سال ۹۲ مربوط به تجهیز سیستم گرمایشی آموزش‌وپرورش را به وزیر آموزش‌وپرورش برساند.

سوم: آ مثل آموزش

اصل ۳۰ قانون اساسی، دولت را موظف کرده است که امکان استفاده رایگان از آموزش‌وپرورش را برای همگان تا پایان دوره متوسطه فراهم کند. پیمان‌نامه حقوق کودک ماده ۲۸ هم اعضا را ملزم کرده است که حق کودک را در برخورداری از آموزش به رسمیت بشناسند، برای دستیابی کودکان به آموزش اقدامات لازم را انجام دهند و آموزش ابتدایی را رایگان و اجباری کنند. با تمام این قوانین و تاکید‌ها و با وجود کار‌های بزرگی که صورت گرفته است متاسفانه هنوز رایگان بودن تحصیل، رنگ واقعیت نگرفته و به چالشی بین خانواده‌ها و آموزش‌وپرورش تبدیل شده است.مدیران مدارس گرفتار هزینه قبض آب و برق و گاز و تلفن هستند و تا رسیدن به رویای دست نکردن در جیب مردم، فاصله دارند. بالا رفتن هزینه‌های زندگی باعث شده ادامه تحصیل فرزندان کارگر‌ها با چالش‌های جدی مواجه شود و حتی هشدار‌هایی درباره افزایش ترک تحصیل فرزندان خانواده‌های کم‌درآمد به گوش می‌رسد. همچنین، براساس آمار‌های رسمی، از کودکان بازمانده از تحصیل و ترک تحصیلی اخبار نگران‌کننده‌ای به گوش می‌رسد و گفته می‌شود حدود ۲۵۰‌هزار نفر از کودکان ترک تحصیلی در میان ما وجود دارند که هر سال حدود ۲۰‌هزار نفر نیز به تعداد آنان افزوده می‌شود. حکایت آمارهای غیررسمی اما چیز دیگری است. براساس آمار غیررسمی این رقم بیش از سه‌میلیون نفر است.

خیلی فرق نمی‌‌کند بچه‌ها که آمدن مهر مهربان در آن‌ها شوقی برنمی‌انگیزد چند نفر هستند، مهم این است که همه این بچه‌ها زیر ۱۸ سال‌اند، همه این بچه‌ها اگر جذب مدرسه‌ها نشوند تبدیل به کودکان کار می‌شوند، همه این بچه‌ها روزی بزرگ می‌شوند و حسرت این روز‌های مدرسه نرفتن را می‌خورند.

منشور اصلاحات درآموزش‌وپرورش

  رحیم عبادی معاون وزیر آموزش در دوره اصلاحات  در خصوص سخنان خاتمی در جمع معلمان به  به مناسبت بازگشایی مدارس یاداشتی در روزنامه بهار نوشته است دربخشی هایی از این :یاداشت امده است    دغه‌های سیدمحمد خاتمی همیشه از جنس توجه به ریشه‌ها و مبانی فکری است و ازآنجا  .که رویکردشد اصلاح‌گرایانه است دارای محتوا و نکات آموزشی و از جنس تغییر در نگرش‌ها و رویکردهاست 

امانوئل کانت از بزرگان تعلیم و تربیت، در مقدمه کتاب «مراحل تربیت» نکته آموزنده‌ای برای اصلاح جامعه دارد. وی معتقد است از سه طریق می‌توان تغییر در جامعه را محقق کرد: راه اول: جنگ و کودتای نظامی که درگذشته‌های ابزار جابه‌جایی قدرت و تغییر بوده است. راه دوم: راه انقلاب که گرچه فوایدی دارد، اما ماندگاریش کمتر است. و راه سوم: اصلاحات، که بستر اصلی آن نظام‌های آموزش و تعلیم و تربیت است که راه ماندگار برای تغییر در هر جامعه‌ای است. راهی که انبیا و اولیای الهی و فیلسوفان و متفکران بزرگ بدان همت گماردند. 
سیدمحمد خاتمی، نکات بدیع و مهمی را بیان داشتند که می‌توان از آن‌ها به‌عنوان منشور تعلیم و تربیت یا منشور اصلاحات در آموزش‌وپرورش نام برد که اهم موارد به شرح زیر است: 
 یادگیری باید برای زیستن با دیگران باشد: وی می‌گوید، باید بچه‌هایی تربیت کنیم که به جای «حذف یکدیگر» به «با هم بودن» بیندیشند. وی توضیح می‌دهد، در کشور در این مدت، کسانی حاکمیت و امکانات در اختیارشان بود، ولی جز به حذف و توسل به هرشیوه‌ای برای حذف نمی‌اندیشیدند. و این موجب شد این همه زندانی و دل‌های پر از کینه داشته باشیم. ! 
 انسان محوری در تعلیم و تربیت باید جایگزین حکومت محوری شود: در نگاه انسان‌محوری، انسان صاحب کرامت و حرمت و منزلت است و حکومت خدمتگزار و پشتیبان حقوق مردم است نه قیم و ارباب آنان. اگر در تعلیم و تربیت به شخصیت، کرامت و حرمت انسان‌ها توجه نشود و فقط به قالب‌ها و فرم‌ها تکیه شود نه فقط استعدادها شکوفا نمی‌شوند بلکه انسان‌ها از جوهر اصلی تعلیم و تربیت که آزادی در انتخاب است کاملا دور خواهند ماند. 
  چهره رحمانی از دین را ترویج کنیم: باید مدارسی ایجاد کنیم که درآن ضمن ترویج چهره رحمانی دین، همزیستی میان همه گرایش‌های مختلف، دین‌های مختلف و مذاهب مختلف را نشان دهند و اسلام را در عرصه اجتماعی با دو عنصر قسط و اخلاق ببینند و حرمت و انسانیت را پاس دارند. 
 حکومتی شدن برای آموزش‌وپرورش آفت است: وی می‌گوید حکومتی شدن آموزش‌وپرورش موجب حذف آزادی و انتخاب دانش‌آموزان و جوانان خواهد شد، نباید همه‌چیز در اختیار حکومت باشد، باید از امکانات جامعه استفاده کرد تا محتوای درست‌تری از اسلام و تحول و توسعه را به فرزندانمان منتقل کنیم تا بدانند چگونه در خیابان راه بروند و ضوابط را رعایت کنند، یادشان بدهیم چگونه دیگران را تحمل کنند. آنچه در این فراز مورد نظر است اینست که نگاه به آموزش‌وپرورش فقط دولتی یا حکومتی نشود از یک‌سو از ظرفیت مردم که علاقه‌مند و بعضا نگران تعلیم و تربیت فرزندانند غفلت نشود و از سوی دیگر به بهانه دولتی یا حکومتی شدن آموزش‌وپرورش به ظواهر و فرم و شکل بسنده و تعلیم و تربیت از جوهر اصلی خود که انتخاب و آزادی و پذیرش مسئولیت است خالی نشود. 
نیاز مهم دنیای ما صلح و دوستی است: صلح و دوستی از مقوله‌های مهم آموزشی و تربیتی به‌ویژه در دنیای امروز است که جنگ و نفرت و افراطی‌گری در همه جای دنیا شعله‌ور است. باید دانش‌آموزان یاد بگیرند که نیاز مهم دنیای امروز ما صلح است. باید جامعه را رشد دهیم. باید همه یکدیگر را تحمل کنیم. باید با گفت‌وگو بر مشترکات تاکید کنیم. باید با پرهیز از خشونت راه کینه‌توزی و افراطی‌گری بسته شود. باید جوانان صلح و همزیستی را آموزش ببینند. 
 حکومت سازگار با دین آرزوی ماست: انسان‌ها آنگاه در جامعه دارای حرمت هستند که حکومت حقوق انسان‌ها را محترم بشمارد، مردم را صاحب حق بداند و آزادی افکار و اندیشه را برای همگان محترم بشمارد. ما جامعه مدنی نخواهیم داشت مگر اینکه حکومت‌ها حکومت‌های غیرجبار، غیردیکتاتور و غیرمستبد باشند و در آن مردم اعتباری داشته باشند و میان حکومت، توده مردم و نهادهای مردم بنیاد، ارتباط وجود داشته باشد. 
 جامعه مدنی شرط تحقق جامعه مدینه‌النبی است: یکی از دستاوردهای مهم بشر اینست که اراده، خواست و رضایت مردم مبنای نظم جامعه و حکومت باشد. هیچ حکومتی اعتبار ندارد مگر اینکه، متکی بر اراده و خواست مردم باشد. انسان صاحب حرمت و کرامت است و منافع و حقوقی دارد که باید به آن‌ها برسد. نهادهای مدنی هم ازجمله انجمن اسلامی معلمان، کانون‌های صنفی فرهنگیان، سازمان معلمان و نخبگان آموزش‌وپرورش این امر مهم را نمایندگی می‌کنند. اساس دین بر حرکت و حفظ کرامت و حقوق انسان بنا شده است. انسان در نگاه من هم شأن «زمینی» دارد که همان مردمسالاری است و هم شأن «خدایی» دارد. انسان‌محوری یعنی، انسان پای در زمین و سر در آسمان دارد. به همین دلیل معتقدم جامعه مدنی مدنظر من ریشه در جامعه مدینه‌‌النبی دارد. 
 الگوی مناسب در تاسیس مدارس امری ضروری در تعلیم و تربیت است: تاسیس مدارسی که بتواند با مشارکت مردم نه دولت الگوی مناسبی از تعلیم تربیت نوین باشد از دیگر توصیه‌های جناب آقای خاتمی بوده است، او ضمن تقبیح دولتی شدن آموزش‌وپرورش اعتقاد دارد که باید با شناخت کامل و دقیق از دنیای غرب و تجارب بشری از یک‌سو و فهم درست از اسلام و منابع دینی و تجارب تاریخی اسلام، آموزه‌های نوین را مبنای برنامه‌های آموزش‌وپرورش قرار داد تا بتوانیم متناسب با نیازهای امروز جامعه، فرزندانمان را تربیت کنیم. اگر احساس می‌کنید خلائی وجود دارد بیایید برای خدمت به آموزش‌وپرورش نهادی تاسیس کنید. اصلاح‌طلبی واقعی را نه در مقابل دولت بلکه در کمک به دولت و بیش از آن به ملت در عرصه جامعه در خدمت به مردم باید نشان داد. 
 جامعه مدنی جایگزین جامعه عصبی شود: وی با استناد به اندیشه ابن‌خلدون که مبنا، مایه و پایه جوامع و حکومت‌ها را عصبیت می‌دانست که موجب تغییرات در جامعه بود حتی تبدیل خلافت به امپراتوری را امری طبیعی می‌دانست، بعدها با ظهور اسلام و تحول ایجادشده بر مبنای آرای مردم این‌گونه نتیجه گرفت که به جای این‌که عصبیت پایه جمع و حکومت باشد، اراده و خواست و رضایت مردم پایه جامعه شود و روح دموکراسی هم در دنیای جدید همین است و مساله ارزشمندی است و به جای جامعه عصبی و جامعه قومی، قبیلگی و عشیرگی، جامعه مدنی مستقر شود. 
شاید یکی از واقعیت‌های تلخ در جهان امروز به‌ویژه در جهان اسلام حاکمیت‌هایی است که مبنای قومیت، قبیلگی و از سوی دیگر عصبیت است و این امر موجب شکاف دایمی بین مردم و حکومت‌هاست. مبانی دینی ما از یک‌سو و دستاوردهای بشری از سوی دیگر ضرورت بازنگری اساسی در این رویکردها را صدچندان کرده است. 
 امید و اخلاق و عقلانیت در مدارس مبنای تعلیم و تربیت شود: وی ضمن تاکید بر الگوی عملی پیامبر رحمت، امامان‌(ع) و تبیین جایگاه امام علی‌بن‌موسی‌الرضا‌(ع) به‌عنوان نماد ادب، علم و معرفت انسانیت و خداشناسی با توجه به انتخابات 24 خرداد 92 که منشا امید در جامعه شده و طلایه تحول مثبتی که براساس ارزش‌های انقلاب بوده در جامعه پدیدآمده، بر ضرورت ایجاد فضای امید و تلاش و خردورزی و شناخت بیشتر ارزش‌های انقلاب و مصالح ملک و ملت و پیاده شدن آن، تاکیه کردند و سال تحصیلی را توام با نشاط و شادابی برای همگان خواستار شدند.